Twitter Updates

    follow me on Twitter

    lördag 18 april 2009

    ايرانيان ارمنی: وزن يک اقليت در ميان يک ملت

    سيروس علی نژاد

    حدود يک سال پيش از اين به مناسبت چهارصدمين سال کوچ ارامنه به ايران اينجا و آنجا مراسمی برپا شد تا بدين وسيله از اين اقليت بزرگ و برجسته در ايران قدردانی شود. هر چند اين کار با توجه به پراکندن اقليت های ايرانی بعد از انقلاب اسلامی و ايجاد شرايطی که آنان را ناگزير به مهاجرت گسترده از ايران کرد، شايد گامی در جهت جبران مافات بود، اما به هر حال گامی بود برای يادآوری خدمات برجسته اقليتی تاثير گذار بر تاريخ و فرهنگ ايران.

    ارامنه در طول چهارصد سال زندگی در ايران که به آنان هويت ايرانی بخشيد، هر چه توانستند از فرهنگ و تمدن ايرانی گرفتند – پذيرفتن چيزهای خوب خوی آنان بود – و چند برابر آنچه پذيرفته بودند بر فرهنگ ايرانی تاثير گذاشتند. تاثير فرهنگ ايران بر ارامنه موضوعی است که بيشتر خود ارمنی ها می توانند در آن باب بگويند و بنويسند. آنچه مقصود اين گزارش است تاثير ارامنه بر فرهنگ و جامعه ايران است.

    در رمان "سمفونی مردگان" (عباس معروفی) که در دهه بيست می گذرد و موضوع آن برادر کشی است، هر کس در سياه کردن روزگار آيدين، قهرمان داستان نقشی می زند الا يک خانواده ارمنی، ميرزايان، صاحب کارخانه چوب بری، که از هيچ کمکی در راه نجات قهرمان مسلمان رمان دريغ نمی ورزد.

    اين يک تصوير ساختگی و تصادفی از ارامنه ايران نيست، تصويری است که به تقريب عموم ايرانيان از اين هموطنان چهار صد ساله خود دارند. هر يک از ما که در شهر و ديار خود با ارامنه سروکار داشته، تصويری از همدلی و همرايی آنان در ذهن دارد. اما اشاره سمفونی مردگان تنها به پاکی نهاد اين گروه اقليت نيست، به صنعتگری آنها نيز اشاره دارد.

    تصوير ارامنه در ذهن ايرانيان، تصوير صنعتگران ماهری است که بی کلک و سرشار از قابليت اعتماد، در رشته های گوناگون فنی به کار و کسب مشغول اند. تا زمان انقلاب يعنی تا زمانی که به شکل گسترده تری در ايران حضور داشتند، معمولا بهترين نجاران، با سليقه ترين مبل سازان، پاکيزه ترين تهيه کنندگان مواد غذايی، قابل اعتمادترين مکانيک ها، خياط ها، کفاش ها، شيرينی پزها را همواره در ميان آنان می بايستی و می توانستی جست. کوی می فروشان نيز البته از متعلقات هميشگی آنان بوده است.

    درنگ در نام پيشروان رشته های مختلف هنر و صنعت و بازرگانی در دوران معاصر روشن می کند که اين اقليت چه تاثير بزرگی بر فرهنگ ايرانی گذاشته است. در پيشرفت های ايران معاصر، عرصه ای وجود ندارد که از نام آنان خالی باشد. همه جا يا از سرآمدان اند يا از پيشروان.

    ارامنه پس از کوچ جانکاه دوره شاه عباس، و پس از استقرار در جلفای اصفهان و ترميم جراحت ها که شاه به جد در آن زمينه کوشيد، ايرانی شدند و در آبادانی کشور بی اندازه کوشيدند و از آنجا که مردمی با فرهنگ بودند در تمام زمينه ها پيشگام ترقی و نوآوری شدند؛ در سياست، در هنر، در علم و دانش، در موسيقی، در سينما، در نقاشی، در تآتر، در عکاسی، در روی آوری به تمدن، در چاپ و نشر، در صنعت و معماری و در هر زمينه ای که بتوان فکرش را کرد نام ارامنه ايران در صف پيشروان جای دارد. شايد هيچ اقليتی را در هيچ جای جهان نتوان سراغ کرد که اينهمه به کشوری که بقاعده می بايست کشور دوم آنان باشد و در عمل کشور اصلی شان شد، خدمت کرده باشند.

    آنان از همان زمان شاه عباس به علت ورود در کارهای بازرگانی عامل ارتباط ايران با غرب بوده اند. پراکندگی ارامنه در جهان که رفت و آمد آنان را به نقاط ديگر سهل می کرد از يک سو و رفت و آمد مسيحيان اروپا با آنان از سوی ديگر سبب می شد که زودتر از ديگر ايرانيان با نوگرايی و تمدن غرب آشنايی يابند.

    همين امر آنان را پيشتاز کسب علوم و مهارت های فنی کرد و اين خود سبب شد تا در دوره های بعد به ويژه در صد و پنجاه سال اخير، که نگاه ايران متوجه پيشرفت های غرب شده بود، اينان چون پنجره ای گشوده در برابر تمدن اروپا عمل کنند.

    ما ايرانيان وجود ارامنه را به شاه عباس بدهکاريم. دين ما به خود ارامنه بی حساب است. مردمی که چهارصد سال در ميان ايرانيان زيستند، فارسی آموختند و به فارسی آثاری پديد آوردند (برجسته ترينشان ميرزا ملکم خان) اما زبان خود را حفظ کردند. هيچ قوم و ملت ديگری سراغ ندارم که وزن آنان را داشته باشد، چند قرن در ميان غريبه ها زيسته باشند، از غريبگی به در آمده باشند، اينهمه نقش عجب زده باشند، صاحبخانه شده باشند و در عين حال هويت و استقلال خود را نباخته باشند. اين هنری است که از هر قومی بر نمی آيد.

    ارامنه در سال ۱۰۱۳ هجری قمری برابر با ۱۶۰۴ ميلادی از سرزمين همسايه به ايران کوچانده شدند. (1)

    مطالب اين گزارش در پنج بخش تنظيم شده است:

    يادگارهای معماران ارمنی در تهران

    پيشگامی ارامنه در آموزش

    از مادام يلنا تا ويگن

    ياد بعضی چهره ها و ...

    نوستالژيای ارامنه

    پيداست که با توجه به سهم عمده ارامنه در سينما و تآتر بايد بخشی را نيز به اين موضوع اختصاص می داديم اما با توجه به اينکه سال گذشته به مناسبت بزرگداشت سينماگران ارمنی در باغ فردوس، بهروز تورانی به ده چهره مهم سينمای ارامنه پرداخته بود، تکرار آن را جايز ندانستيم. علاقه مندان می توانند به آن مطلب مراجعه کنند:

    حضور ارزشمند ارامنه در سينمای ايران: ده چهره


    1 - نصرالله فلسفی در کتاب زندگانی شاه عباس اول، جلد سوم صفحه ۱۱۱۵ درباره دستور کوچ ارامنه از قول جلال الدين محمد يزدی منجم باشی شاه عباس چنين آورده است: "در غره رجب ۱۰۱۳ نزول نواب كلب آستان علی به نخجوان واقع شد، و امر به سوختن شهر و دهات و صحرا کردند، و در سوم رجب... حکم شد به کوچاندن ارامنه جلفا با زن و اسباب و عبور آن جمع از آب ارس... "

    Inga kommentarer:

    Bloggarkiv