Twitter Updates

    follow me on Twitter

    lördag 18 april 2009

    پيشگامی ارامنه در آموزش

    http://www.bbcpersian.com

     

    تاسيس دانشگاه از همان آغاز با نام ارامنه عجين است. بسياری نخستين دانشگاه ايران را دارالفنون می دانند. دارالفنون به معنی امروزی کلمه دانشگاه نبود اما هسته اصلی دانشگاه را در خود داشت. زيرا از جنس مدارس سنتی ايران نبود. مدرسه ای غير دينی بود که در آن پزشکی و مهندسی و زبان خارجه به شيوه امروز تدريس می شد.

    به عنوان اين نامه که اميرکبير نوشته است توجه کنيد: "عاليجاه ذکاوت و فطانت همراه، زبدة المسيحيه موسيو جان داوود مترجم اول دولت عليه ايران ... "، اين خطاب اميرکبير به مسيو جان داوود ارمنی است که به عنوان نماينده اميرکبير و با سمت سفير فوق العاده ناصرالدين شاه به اتريش رفت تا معلمان و استادان دارالفنون را انتخاب و استخدام کند. اگرچه تا مسيو جان داوود کار استخدام معلمان را به سامان برساند درباريان کار امير را يکسره کرده بودند، و او به همراه معلمانی که استخدام کرده بود، زمانی به تهران بازگشت که دو روز قبل از آن امير کبير را در حمام فين رگ زده بودند. همانطور که در خطاب اميرکبير آمده جان داوود مترجم اول دولت ايران بود.

    بعدها دکتر بازيل ارمنی در همان دارالفنون شروع به تدريس طب فرنگی کرد. تا پيش از دارالفنون طب رايج در ايران طب سنتی بود و از شروع کار دارالفنون طب امروز جای طب سنتی را گرفت. طب امروز را در مقابل طب سنتی، طب فرنگی نام نهاده بودند. دکتر بازيل ارمنی که در انگلستان تحصيل کرده بود، توسط مخبرالدوله وزير علوم، به جای دکتر آلبو (آلمانی) برای تدريس طب دعوت شد و بيست و پنج سال به اين کار پرداخت.

    دانشگاه تهران نيز که نخستين دانشگاه ايرانی به معنی اروپايی کلمه است، هيچگاه از ارامنه خالی نبوده است. به غير از دانشگاه تهران، دانشگاههای تبريز، صنعتی، ملی (شهيد بهشتی) صنعت نفت آبادان و بويژه اصفهان، استادان ارمنی بسيار داشته اند. دانشگاه اصفهان از اين نظر شايد سرآمد دانشگاههای ديگر باشد. در همين دانشگاه بود که برای نخستين بار رشته آرمنولوژی (مطالعات ارمنی) داير شد که بعدتر در سال ۱۳۵۰ به دانشکده آرمنولوژی ترقی کرد.

    ارامنه در پذيرفتن آموزش و ايجاد مدارس از ديگر ايرانيان همواره آمادگی بيشتری داشته اند. ميرزا حسن خان رشديه که برای تاسيس مدارس به سبک امروز در ايران قرن نوزده به جان کوشيد، نخستين مدرسه خود را برای بچه های ايرانی در ايروان داير کرد. او که مرد زيرکی بود هنگامی که ناصرالدين شاه از سفر فرنگ باز می گشت، به دست بچه های مدرسه خود در ايروان، پرچم هايی داد تا سر راه شاه بايستند و برای او ابراز احساسات کنند.

    ناصرالدين شاه از اين ابراز احساسات خوشش آمد. پياده شد و به داخل مدرسه رفت. ميرزا حسن خان که چنين اتفاقی را پيش بينی می کرد، از قبل خود را آماده کرده بود. چندی در فوايد ايجاد مدارس سخن گفت و از شاه خواست که اجازه دهد چنين مدارسی در ايران تاسيس شود. شاه چنان تحت تاثير سخنان ميرزا حسن خان قرار گرفت که دستور داد پا در رکاب کند و همراه شاه عازم تهران شود. ميرزا حسن خان چنين کرد اما تا به نخجوان برسند رنود و مخالفان زير پايش را خالی کرده بودند.

    هنگامی که کالسکه شاه از نخجوان حرکت کرد، او را بر جا گذاشتند به اين بهانه که ساعتی ديرتر و با ديگران حرکت خواهد کرد. اما در واقع زندانی اش کرده بودند. ميرزا حسن ناگزير به ارمنستان گريخت و کار مدرسه اش را از سر گرفت. بعدها البته کارهای بزرگی در زمينه آموزش در ايران کرد و مدارس بسياری بنا نهاد که موجب خوشنامی او در ميان روشنفکران شد. چنانکه نيما درباره او می گفت "ياد بعضی نفرات خوش دلم می دارد" اما هر بار که مدرسه ای بنا می گذاشت، طلاب و متحجران با بيل و کلنگ می ريختند و مدرسه اش را ويران می کردند و بچه های مدرسه اش را کتک می زدند. ميرزا حسن خان از تهران به مشهد می گريخت و چون در مشهد مدرسه اش را خراب می کردند به تبريز می رفت و از آنجا به تهران. اين کشاکش سالها ادامه داشت و سرانجام موفق شد در تهران، تبريز و مشهد مدارسی داير کند و بنای آموزش دبستانی را در ايران بگذارد.

    هر چه ايجاد مدارس در بين ايرانيان مشکل بود و با مخالفت های بسيار مواجه می شد، در بين ارامنه ايران اين کار به آسانی صورت می گرفت. آنان به دلايل مختلف برای نو شدن و معاصر شدن آماده تر بودند. نخستين مدارس ارامنه بسی زودتر از کوشش های ميرزا حسن خان پا گرفت. حتی در ۱۲۳۷ ش (۱۸۵8 م) اولين مدرسه دخترانه ارامنه در ايران تاسيس شده بود و اين کار ادامه يافت.

    پس از دوران قاجار، در دوران رضاشاه نيز ارامنه در ايجاد مدارس سهم بسزايی داشته اند. نام مدرسه برسابه را گويا همه نسل های پيش از انقلاب شنيده باشند. برسابه هوسپيان يک بانوی ارمنی و زاده چهار محال بختياری بود که از يک سالگی به همراه خانواده اش ساکن تهران شد. او نخستين کودکستان ايرانی را در سال ۱۳۰۹ ش (۱۹۳۰ م) با مجوز رسمی وزارت فرهنگ در تهران تاسيس کرد.

    بعدها، برسابه، دبستان و دبيرستان خود را هم به کودکستان افزود. آموزش در مدارس برسابه نيز از ابتدای کار به زبان فارسی بود. روايت درس خواندن در مدارس برسابه به قلم بعضی، از جمله دکتر صدرالدين الهی، روزنامه نگار و استاد روزنامه نگاری، در زمينه کودکستان برسابه، گويای تلاش های ارزنده اين بانوی ارمنی است. اين مدارس از نامدارترين مدارس ايران پيش از انقلاب به شمار می رفتند. متاسفانه مدرسه های برسابه بعد از انقلاب تعطيل شد و برسابه هوسپيان اواخر عمر خود را نه در ايران که در امريکا سپری کرد و در سال ۱۳۷۸ شمسی در آن کشور بدرود حيات گفت.

    برسابه هوسپيان يک بانوی ارمنی و زاده چهار محال بختياری بود که از يک سالگی به همراه خانواده اش ساکن تهران شد. او نخستين کودکستان ايرانی را در سال ۱۳۰۹ ش (۱۹۳۰ م) با مجوز رسمی وزارت فرهنگ در تهران تاسيس کرد

    جالب است که در دوره رضاشاه که ايجاد مدرسه به معنای وسيع کلمه در ايران جدی شد، چندی مدارس ارامنه را تعطيل کردند. دستور رضاشاه به عنوان ممنوعيت استفاده از زبان های خارجی در مدارس صادر شده بود و در آن دوره (بعد از ۱۳۱۵ ش) حتی از چاپ کتاب و اجرای تآتر به زبان ارمنی جلوگيری می کردند اما اين جلوگيری ها، مانع آموزش کودکان به زبان ارمنی نشد.

    برای مقابله با اين وضع، ارامنه ايران بطور وسيعی در برگزاری کلاس های خصوصی و غير رسمی کوشيدند و از اين راه توانستند آموزش کودکان را ادامه دهند و نگذارند آموزش به زبان مادری شان تعطيل شود.

    به غير از مدرسه برسابه شايد ياد کردن از نام چند مدرسه ديگر ارامنه که پيش از انقلاب فعاليت می کردند و در تهران شهرتی داشتند، ضرورت داشته باشد. مدرسه مريم، کوشش، مهرجردن، گلبنگيان، رستم و ...

    Inga kommentarer:

    Bloggarkiv